اینجا کسی سراغی از زنان نمی گیرد
به گزارش مجله فناوری، زمستان تهران در راه است و هوا به تدریج سرد می گردد. در کلانشهر تهران، معضلات فراوانی وجود دارد و حضور افراد آسیب دیده در گوشه گوشه های شهر، دیگر برای خیلی ها امری عادی شده است. این حقیقت تلخی است که دیگر از آسیب های اجتماعی تعجب نمی کنیم و تاسف هم نخوریم چراکه به وجود معتادان، کارتن خوابها و متکدیان در گوشه و کنار شهر عادت نموده ایم.
از سال 83 که سرمای شدید، باعث مرگ تعدادی از آسیب دیدگان شد و افکار عمومی را نسبت به کارتن خوابها حساس کرد، شهرداری تهران اقدام به راه اندازی گرم خانه هایی کرد که در ابتدا تنها یک چادر بود اما به مرور شکل ساماندهیتری گرفت و امروز تقریبا هر منطقهای در تهران ساختمانی را برای اسکان و اطعام شبانه در نظر گرفته است و حتی این روزها خدمات تخصصی تری از جمله خدمات مادر و کودک با یاری سازمان های مردم نهاد فعال ارائه می گردد، به گونه ای که حوزه زنان آسیب دیده را می توان در سه سطح خدمات فوریتی (گرمخانه)، اقامتی (سامان سرای لویزان) و مادر و کودک تقسیم بندی کرد. با توجه به در پیش بودن شب های سرد تهران، سری به مراکز نگهداری زنان زدیم تا از نزدیک در جریان شرایط آنها قرار بگیریم:
به گزارش خبرنگاران، بوی تند مواد ضدعفونی نماینده در فضای سربسته کارگاه پیچیده است، چرخ های خیاطی کنار دیوار بروی میزهایی نصب شدند اما هنوز خبری از نخ، سوزن و پارچه نیست. صدای بلند باب اسفنجی که از تنها تلویزیون سالن پخش می گردد، کل سالن را پر نموده است. بچه های بزرگتر روی مبل قهوه ای زهوار در رفته سالن نشسته و کارتن می بینند؛ اما بچه های کوچکتر بین جمعیت به دنبال تکه اسباب بازی هایشان می گردند و فارغ از جمعیتی که برای دقایقی مهمان آنها شده به دنبال هم می دوند و بازی می نمایند.
انتهای سالن بوی تند لاک می آید. دو زن روی تخت نشسته و بی خیال از اینکه سایر هم اتاقی هایشان خود را زیر پتو پنهان نموده اند، لاک قرمزی را بروی ناخن های یکدیگر می زنند و میان گپ و گفت هایشان به ما نگاه می نمایند و ریز می خندند؛ یکی از زنها که به تازگی زایمان نموده روی تخت خوابیده؛ 32سال دارد و به اذعان خودش از 9سالگی توسط مادر همکلاسی اش معتاد شده، شوهرش زندان است و روز گذشته پس از بارداری که عنوان می نماید خسته نماینده بوده فارغ شده و حالا با اینکه همه هوایش را دارند اما از درد بخیه هایش شکایت دارد.
اسمش را نمی گوید و تا ما را می بیند، به زحمت از جا بلند شده و موهای زردش را مرتب می نماید؛ با اینکه هوای داخل اتاق گرم است اما لباس زمستانی کلفتی پوشیده و چندبار دور شکم بزرگش را با ملحفه ای پوشانده تا به گفته خودش بخیه هایش سرما نخورد؛ می گوید: سه ماهه بودم که متوجه بارداریم شدم، هروئین و شیشه مصرف می کردم اما به اصرار مادرشوهرم به این مرکز آمدم و 6 ماهی تحت درمان با متادون بودم تا اینکه دیروز دخترم بدنیا آمد اما حالا در بخش ان.آی.سی یو است تا حالش بهتر گردد.
تتوی بزرگی با تصویر خورشید روی دستش جا خوش نموده و می گوید: مادرشوهرم هزینه 1 میلیون و 200 هزار تومانی اینجا را می دهد و انصافا شرایط غذایی و... اینجا خوب است. میان حرف هایش زنی دیگر می آید و بچه اش را نشان می دهد و می گوید: لباس هایش کوچکش شده از ما بنویسید تا خیرین لباس بدهند، از آن لباس تور توری های قشنگ که عروسکها می پوشند. اینجا مرکز نگهداری مادران و بچه ها است، زنانی آسیب دیده که بعضا دارای اعتیاد هستند، زنانی که آمده اند تا با یاری پزشکان مراحل ترک اعتیاد خود را طی نمایند.
زنی ریز نقش گوشه تخت نشسته و تا متوجه نگاهمان می گردد با گوشه روسریش بازی می نماید، خجالتی و کم حرف است و با اصرار ما می گوید: باردار بودم که توسط یکی از زنانی که برایمان غذا می آورد، به این مرکز معرفی شدم، دخترم که به دنیا آمد، آن را با رضایت خودم به شیرخوارگاه آمنه سپردم؛ اینجا بیاید که چه گردد؟ حالا با پسر 4 ساله ام اینجا زندگی می کنم. می خواهم ترک کنم تا دخترم را پس بگیرم.
به گزارش خبرنگاران، با اینکه اینجا مرکز نگهداری است اما برنامه هایی نیز برای توانمندسازی زنان وجود دارد بگونه ای که در زیرزمین مرکز، کتابخانه، رگال البسه اهدایی مردم، چند تکه وسایل ورزشی و تعدادی چرخ خیاطی خودنمایی می نماید و زنی مشغول ساماندهی و وصل چرخ های خیاطی است و می گوید: از سال 80 کارآفرین هستم و در زمینه فراوری پوشاک زنان فعالم و حالا از من دعوت شده تا با استقرار در این مرکز علاوه بر اینکه کار خودم را پیگیری می کنم به علاقمندان نیز آموزش خیاطی دهم.
عباس دیلمی زاده، مدیرعامل جمعیت تولدی دوباره، ریاست مرکز کودک و مادر منطقه 15 را برعهده گرفته که با تشریح اقدامات صورت گرفته در این مرکز گفت: شهرداری صرفا در حوزه تامین تجهیزات یاری نموده و در این مرکز یا زنان باردار، یا مادران آسیب دیده به همراه بچه هاشان و یا زنان اقامت دارند که زمان درمان آنها 3 تا 6 ماه است.
وی با بیان این که زنان باردار مراجعه نماینده به این مرکز بسته به سن بارداری تحت درمان دارویی قرار می گیرند گفت: بعضی از این افراد علائم روان پریشی دارند و به دلیل عدم شرایط پایدار نیازمند مراقبت بیشتر هستند.
وی با بیان این که این افراد به وسیله مرکز تولدی دوباره، یا شهرداری و یا بهزیستی به این مرکز مراجعه می نمایند اظهار کرد: هزینه درمان این افراد رایگان است مگر این که در مصاحبه ها و آنالیز ها تعیین گردد که فردی توان پرداخت هزینه ها را دارد که نهایتا تا 800 هزار تومان از وی اخذ می گردد.
دیلمی زاده در پاسخ به این سوال که بعضی از مددجویان عنوان نموده اند که مبالغی بیش از یک میلیون تومان به این مرکز پرداخت نموده اند گفت: این افراد یا هزینه بوفه داشتند و یا هزینه درمان دارویی غیر از نگهدارنده و یا هزینه فرزندانشان بالا بوده است که رقم دریافتی از آنها افزایش پیدا نموده است.
وی با بیان این که هزینه ها کاملا شناور است ادامه داد: در این مرکز جمعا 31 نفر حضور دارند و این در حالی است که 18 نفر نیز مرخص شده اند. اما باید بگویم هیچ کسی از در این مرکز به دلیل نداشتن پول رد نشده است و اگر زنان آسیب دیده توانایی تامین هزینه هایشان را نداشته باشند می توانند خدمات رایگان دریافت نمایند.
کاخ سفید؛ اینجا کسی سراغی از زنان نمی گیرد
به گزارش خبرنگاران، یکی دیگر از خدماتی که شهرداری تهران در راستای وظایف محوله انجام می دهد، نگهداری زنان آسیب دیده شهر تهران در سامان سرای لویزان است، مرکزی که قرار بود به محلی موقت برای نگهداری زنان تبدیل گردد اما به مرور زمان تبدیل به مرکز نگهداری زنانی شد که نه تنها هیچ کسی سراغ آنها را نمی گیرد بلکه سازمان های متولی همچون بهزیستی نیز بنا به دلایل مختلف از پذیرش آنها سر باز می زنند.
سامان سرای لویزان دقیقا پشت پارک لویزان واقع شده است، ساختمانی تماما سفید رنگ که در میان مددجویان به کاخ سفید شهرت یافته است؛ تعداد مددجویانشان به مراتب کمتر از مراکز دیگر است، هرچند که بنا به گفته حسین مهاجر مدیر ساماندهی آسیب دیدگان اجتماعی در سامان سرای لویزان که مرکز نگهداری موقت زنان آسیب دیده است و از متکدیان و کارتن خواب هایی که به دلیل معلولیت جسمی، ذهنی، بیماری و غیره، توان برطرف نیازهای روزانه خود را ندارند نگهداری می گردد؛ هیچکدام از مددجوهای اینجا بدون حکم قضایی امکان خروج ندارند چرا که تکدی گری طبق قانون جرم است واین افراد نمی توانند آزادانه به سامان سرا رفت وآمد داشته باشند.
مددجویان این مرکز همان طور که گفته شده بود، تعدادشان زیاد نبود اما خاص بودند، تعدادشان به زحمت به 50نفر می رسید اما در میان آنها زنان سالمند، دختران جوان دارای مسائل ذهنی و ... وجود داشت؛ یکی از مددجویان که باردار است به خبرنگاران گفت: ما به اینجا کاخ سفید می گوییم، چون ساختمان کاملا سنگ سفید شده اما دروغ چرا با اینکه اینجا خوب است اما دوستش ندارم و می خوام برم تهران؛ چند ماهی است که در این سامان سرا حضور دارم و قبلاً اعتیاد داشتم اما حالا که ندارم؛ چرا قاضی نمی گذارد ما برویم؟.
بعد از مدتی زنی از طبقه دوم تخت به پایین آمد و از مسئولان مرکز خواست که او را در مرکز نگهداری نمایند و بی خبر از شرایط بیرون گفت: شوهرم باید ماهی یک میلیون تومان به من بابت مهریه بدهد، اگر من را دو ماه دیگر نگهداری کنید می توانم پول پیش خانه ام را تهیه کنم و بعد از آن با دریافت کلاس های خصوصی مخارجم را تهیه می کنم، و بعد نامه ای دستم می دهد و با اینکه گوشه لباسم را می کشد؛ می گوید: این را برای تو نوشتم، دفعه قبل قول دادی برایم تخمه نمکی بیاری، پس چی شد مرضیه؟.
گرمخانه آفتاب نیلوفری دیوار به دیوار مترو/ قول شهردار به کارتن خوابها
ارائه خدمات در گرمخانه ها یکی دیگر از حوزه های خدماتی شهرداری در موضوع زنان آسیب دیده است و شهرداری در تهران تنها دو گرمخانه برای زنان دارد که گرمخانه آفتاب نیلوفری در حاشیه پارک چیتگر یکی از آنها است.
گرمخانه آفتاب نیلوفری دیوار به دیوار خط مترو است و هر چند دقیقه قطاری با شتاب از کنار آن عبور می نماید، حیاط بزرگ و پر درختی دارد که چند اتاق بزرگ برای اسکان بانوان درآن ایجاد شده؛ بنا به گفته مسئولان آفتاب نیلوفری محل اسکان زنان معتاد را با افراد غیر جدا نموده اند اما با این حال بیشتر زنانی که شب را در این گرمخانه تا صبح سپری می نمایند معتادان رانده شده از خانواده هستند. با اینکه ظرفیت این گرمخانه حدود 100 نفر است اما در شب های سرد زمستان توانایی پذیرش بیشتر هم دارد.
اعتیاد در چهره و حتی صدای بعضی از آنها تغییراتی ایجاد نموده؛ با اینکه اکثرا یکی درمیان دندانی برایشان باقی مانده اما خوشروتر از آن هستند که می توان تصور کرد؛ هر کدام داستانی دارند و علاقمند به تعریف آن، اما چهره شاخص جمع شان دخترکی بود که خود را قهرمان ووشو معرفی کرد و گفت: من سه سال عضو تیم استانی بودم اما بنا به دلایلی محروم شدم اما حالا مرا بخشیدن و از نو آغاز کردم و روزها که از اینجا بیرون می روم، یا در مترو دستفروشی نموده و یا نظافت خانه ها را انجام می دهم.
زنی با قد و قواره ریزه، گوشه تختش کز نموده و بدون آنکه مخاطب قرارمان بدهد، بلند می گوید: شوهرم بیست سال است که نیست؛ مرا ول نموده و خانه پدریشان را فروخته و خبری از او ندارم، خب چه کنم؟ طلاقم هم نمی دهد، دادگاه هم به حرف من گوش نمی دهد؛ خب چرا قانونی برای حمایت از ما نیست؟.
وقتی خیالش راحت می گردد که حواسمان به او هست و توانسته توجهمان را جلب کند؛ می گوید: یکسال پیش خانه ام آتش گرفت و از آن روز در گرمخانه هستم و با دریافت شیفت کاری بچه های اینجا مثل شستن توالت ها درآمد دارم. من روزها بیرون نمی روم و 24ساعته در گرمخانه می مانم.
لثه و باقی مانده دندان های شکسته اش را با گوشه روسری پاک می نماید و می گوید چرا مردم فکر می نمایند کسی که دندان ندارد معتاد است؟ منتظر جواب نمی ماند و چشمش که دوربین را می بیند، اصرار دارد که تصویری از اون ثبت نگردد و می گوید: دخترم سالهاست که در آلمان زندگی می نماید و نمی داند که من در گرمخانه مانده ام و اگر عکسم را ببیند ممکن است خجالت بکشد، اگر شوهرم مرا طلاق دهد می توانم از حقوق پدرم استفاده کنم و از این گرمخانه خارج شوم اما اثری از همسرم نیست و غیابی هم نمی توانم طلاق بگیرم.
به گزارش خبرنگاران، زمستان در راه است و حواسمان باشد که در میان شادی بارش باران و حتی برف افراد آسیب دیده ای که در خیابان مانده اند از جمله زنان را فراموش نکنیم.
منبع: خبرگزاری ایسنا