زیباترین گلچین شعر زندگی شاد و غمگین، از شاعران مختلف

به گزارش مجله فناوری، زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم؛ زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت؛ زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست … . شاعران بسیاری در خصوص زندگی شعرهای شاد و غمگین آموزنده ای سراییده اند. در این مطلب سعی بر آن شده تا زیباترین گلچین شعر زندگی را برایتان گردآوری کنیم؛ همراه با ما باشید.

زیباترین گلچین شعر زندگی شاد و غمگین، از شاعران مختلف

با ما همراه باشید و با تور چین از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.

زیباترین مجموعه شعر زندگی

ای زندگی، تن و توانم همه تو

جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو

تو هستی من شدی، از آنی همه من

من نیست شدم در تو، ازآنم همه تو

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

شعر زندگی مولانا

می نوش که عمر جاودانی اینست

خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و باده و یاران سرمست

خوش باش دمی که زندگانی اینست

یک روز رسد غمی به اندازه کوه

یک روز رسد نشاط اندازه دشت

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

افسانه زندگی چنین است گلم

در سایه کوه باید از دشت گذشت

شعر غمکین زندگی

ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺕ

ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺤﻤﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ

ﻭ چشم های ﺁﺑﯽ اﺕ

ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﯾﻮﺍﻧﮕﯽ

ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺕ

ﺭﺍﻫﯽ ﺟﺰ ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻧﮕﺬﺍﺷﺖ

ﺣﺎﻻ

ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ

ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ

ﺑﺮﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﯼ؟

بهرام محمودی

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

شعر نو درباره زندگی

زندگی را

ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ

ﺭﻭﻧﻖِ ﻋﻤﺮِ ، ﭼﻨﺪ ﺻﺒﺎﺣﯽ ﮔﺬﺭﺍﺳﺖ .

ﻗﺼﻪ ﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﺎ .

ﺑﺮﮔﯽ ﺍﺯ ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﺍﺯ ﺑﻘﺎﺳﺖ .

ﺩﻝ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ .

ﮔﻞ ﺍﮔﺮ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﺩ .

ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﺎﻍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﻧﮓ ﺧﺰﺍﻥ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ .

ﻫﻤﻪ ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ؛

ﺟﺎﻥ ﻣﻦ

ﺳﺨﺖ ﻧﮕﯿﺮ

ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻮﭺ ﻫﻤﯿﻦ ﭼﻠﭽﻠﻪ ﻫﺎﺳﺖ .

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ .

ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ..

شعر زندگی

شعر زندگی سهراب سپهری

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

!!!هیچ

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بی فایده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، دنیای با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

زندگی زیباست، تماشاییست!

چرا زیبا نمی بینیم؟

چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟

چرا با هم نمی خندیم؟

مگر دنیا چه کم دارد؟

ببین این آسمان آبی ست

ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست

و خوبی تا ابد پاینده می ماند…

تو باور کن

همین کافیست…!

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

کاش می دانستیم که زندگی با همه وسعت خویش

محفل ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست

زندگی حس جاری شدن است

زندگی تلاش و راهی شدن است

از تماشاگر اغاز حیات

تا به جایی که خدا می داند

❇.❁.❇.❁.❇.❁.❇

شعر زندگی هوشنگ ابتهاج

چه فکر می کنی ؟

که بادبان شکسته زورق ِ به گل نشسته ای ست زندگی ؟

در این خراب ِ ریخته

که رنگ ِ عاقبت ازو گریخته

به بن رسیده راه ِ بسته ای ست زندگی ؟

چه سهمناک بود سیل ِ حادثه

که همچو اژدها دهان گگردد

زمین و آسمان ز هم گسیخت

ستاره خوشه خوشه ریخت

و آفتاب در کبود ِ دره های آب غرق شد

هوا بد است

تو با کدام باد می روی ؟

چه ابر ِ تیره ای گرفته سینه تو را

که با هزار سال بارش ِ شبانه روز هم

دل ِ تو وانمی گردد

تو از هزاره های ِ دور آمدی

درین درازنای ِ خون فشان

به هر قدم نشان ِ نقش ِ پای ِ توست

درین درشتناک ِ دیولاخ

ز هر طرف طنین ِ گام های ره گشای توست

بلند و پست ِ این گشاده دامگاه ِ ننگ و نام

به خون نوشته نامه وفای توست

به گوش ِ بیستون هنوز

صدای ِ تیشه های توست

چه تازیانه ها که با تن ِ تو تاب ِ عشق آزمود

چه دارها که از تو گشت سربلند

زهی شکوه ِ قامت ِ بلند ِ عشق

که پایدار ماند در هجوم ِ هرگزند

نگاه کن

هنوز آن بلند ِ دور

آن سپیده آن شکوفه زار ِ انفجار ِ نور

کهربای آرزوست

سپیده ای که جان ِ آدمی هماره در هوای اوست

به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن

سزد اگر هزار بار

بیفتی از نشیب ِ راه و باز

رو نهی بدان راز

چه فکر می کنی ؟

دنیا چو آبگینه شکسته ای ست

که سرو ِ راست هم در و شکسته می نمایدت

چنان نشسته کوه در کمین ِ دره های ِ این غروب ِ تنگ

که راه بسته می نمایدت

زمان ِ بی کرانه را

تو با شمار ِ گام ِ عمر ِ ما مسنج

به پای او دمی ست این درنگ ِ درد و رنج

به سان ِ رود

که در نشیب ِ دره سر به سنگ می زند

رونده باش

امید ِ هیچ معجزی ز مرده نیست

زنده باش

شعر زندگی

شعر زندگی فروغ فرخزاد

آه ای زندگی منم که هنوز

با همه پوچی از تو لبریزم

نه به فکرم که رشته پاره کنم

نه بر آنم که از تو بگریزم

همه ذرات جسم خاکی من

از تو ، ای شعر ِ گرم در سوزند

آسمانهای صاف را مانند

که لبالب ز بادهٔ روزند

با هزاران جوانه می خواند

بوتهٔ نسترن سرود تو را

هر نسیمی که می وزد در باغ

می رساند به او درود تو را

من تو را در تو جستجو کردم

نه در آن خوابهای رویایی

در دو دست تو سخت کاویدم

پر شدم ، پر شدم ز زیبایی

پر شدم از ترانه های سیاه

پر شدم از ترانه های سپید

از هزاران شراره های احتیاج

از هزاران جرقه های امید

حیف از آن روزها که من با خشم

به تو چون دشمنی نظر کردم

پوچ پنداشتم فریب تو را

ز تو ماندم ، تو را هدر کردم

غافل از آنکه تو به جایی و من

همچو آبی روان که در گذرم

گمشده در غبار شوم زوال

ره تاریک مرگ می سپرم

آه ، ای زندگی من آینه ام

از تو چشمم پر از نگاه گردد

ورنه گر مرگ بنگرد در من

روی آیینه ام سیاه گردد

عاشقم ، عاشق ستارهٔ صبح

عاشق ابرهای سرگردان

عاشق روزهای بارانی

عاشق هر چه نام توست بر آن

می مکم با وجود تشنهٔ خویش

خون سوزان لحظه های تو را

آنچنان از تو کام می گیرم

تا به خشم آورم خدای تو را !

سخن آخر

اشعار سرشار از زندگی از زبان شاعران بسیاری سروده شده اند. این شعرها گاهی غمی پنهان و آموزنده داشته و گاهی مملو از عشق و امید به زندگی است. امیدواریم از خواندن این مجموعه شعر زندگی لذت برده باشید.

پیشنهاد می کنیم اگر به خواندن اشعار پرمعنا و آموزنده علاقه دارید، به جز شعر زندگی، مجموعه شعر امیدواری با اشعاری درباره امید به فردا و خدا را نیز در انگیزه بخوانید.

منبع: مجله انگیزه
انتشار: 5 آبان 1399 بروزرسانی: 5 آبان 1399 گردآورنده: silax.ir شناسه مطلب: 718

به "زیباترین گلچین شعر زندگی شاد و غمگین، از شاعران مختلف" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "زیباترین گلچین شعر زندگی شاد و غمگین، از شاعران مختلف"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید